عشق مامان و بابا آراد جونمعشق مامان و بابا آراد جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
آوین جون عشقمآوین جون عشقم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

❤عشق مامان و بابا آراد جونم❤

گردش روز مادر

سلام عشق مامان 21 فروردین روز جمعه همراه بود با روز مادر و هوا عالی ما هم از این هوای عالی استفاده کردیم و با  خانواده امیرعلی جون رفتیم دل طبیعت به شما دو تا وروجک خیلی خوش گذشت. مامان جون مریم و مامان جون منصوره روزتون مبارک ...
29 فروردين 1394

تولد بابا فرشید جون

عزیز مامان آراد جونم سلام نوزده فروردین تولد بابا فرشید جون بود با همدیگه رفتیم برای بابا جون کیک و گل گرفتیم و براش یه تولد خانوادگی سه نفره گرفتیم .البته شما میگفتی تولد خودمه   همسر عزیزم تولدت مبارک خوشحالم که کنارم هستی ...   عاشق این کاری که این وسایل رو بیاری و باهاشون کباب درست کنی کلا آشپزی رو خیلی دوست داری هر موقع که من غذادرست میکنم شما هم صندلیت رو میاری زیر پاهات میزاری و تماشا میکنی . مامانی پر گلم خوب یاد بگیر که بزرگ شدی غذاهای خوشمزه برای مامان درست کنی ...
21 فروردين 1394

سیزده بدر 94

سلام عشق مامانی پسر گل مامان آراد جووونم سیزده بدر امسال رو با خانواده بابا جون رفتیم بیرون از شهر و بهمون خیلی خوش گذشت مخصوصا شما که با بابا جون محمد رضا رفته بودی روی تپه های اطراف و خوشحال از اینکه من رفتم بالای کوه و خودت هم کباب درست کردی اینقدر شیطون بلا شدی که یه جا بند نمیشی ازت عکس بگیرم برای همین عکس زیادی ندارم از شما عصر همون روز برگشتیم خونمون چون دو هفته خونمون نبودیم حسابی دلت تنگ شده بود برای اتاقت وقتی رسیدیم بدو بدو رفتی سمت اتاقت وسایلت رو بوس میکردی     ...
17 فروردين 1394

عیدانه 94

سلام عشق مامان عیدت مبارک عزیزم امسال عید خونمون نبودیم ولی مامان مثل هر سال سفره هفت سین رو چید آخه دلم نمیومد که تو خونه هفت سین نزاریم این عکسهای قبل از رفتنمون با سفره هفت سینمون. روز جمعه بابا جون اینا داشتن میرفتن مسافرت تو راه همدیگه رو دیدیم اینم سفره هفت سین مامان جون مریم که شما نیم ساعت قبل از سال تحویل خوابیدی شما و کیان  و سبحان حسابی با همدیگه  این روزهای عیدبازی میکردین اینجا هم دارین با تدی بازی میکنین تو مسیر رفتن مشهد خواب بودی ولی همزمان هم نونت رو میخوردی اینجا الماس شرق مشهده که از اون دایناسور پشت سرت می ترسیدی و بابا ...
16 فروردين 1394
1